شهر آنکارا

یا بعد از ظهرها که کار تمام میشد پیدایش می شد. او همیشه بهانههای خوبی می تراشید و چنان با محبت خرخر می کرد که کمتر کسی می توانست نیت خوب را باور نکند. خار پیر بنیامین به نظر میرسید که از زمان انقلاب تغییری نکرده باشد. او کارهایش را با همان شدت و خیره سری زمان جونز انجام میداد. نه از زیر کار در می رفت و نه داوطلب کار اضافی میشد.

درباره انقلاب انعة بخصوصی نداشت. وقتی که از او میپرسیدند که آیا از زمانی که جونز رفته خوشحال نیستی؟ قط میگفت، خرها عمر طولانی دارند دیده اید که مرده باشد؟ دیگران از یا هیچ کدام از شما خری را جواب پر از راز رمز او راضی و خوشنود می شدند.

یکی از روزهای یکشنبه کار نبود. صبحانه یک ساعت از وقت قلعه حیوانات  ۳۳ معمولا دیرتر صرف شد و بعد از صبحانه تشریفات و آیینی را به جا شهر آنکارا آوردند که هر هفته بدون استثنا میبایست انجام میشد. قسمت اول

به اهتزاز درآوردن پرچم بود. اسنوبال در انباری از وسایل خانم جونز سفرهای را پیدا کرده بود که روی آن را با رنگ سفید با تصویر یک شاخ و یک سم نقش انداخته بود.

بالا رفتن پرچم در مزرعه هر یکشنبه صبح بایستی انجام می شد. پرچم سبز رنگ بود تور انکارا  اسنوبال در این مورد توضیح داد که رنگ سبز نشان دهنده مزارع سرسبز است، و شاخ و سم نشانگر جمهوری آینده حیوانات و مربوط به زمانی است که نژاد نوع بشر منقرض گردد. بعد از مراسم بر افراشتن پرچم همگی حیوانات جهت شرکت در جلسه طویله بزرگ به طرز منظم وارد طویله شدند در این جلسه کارهای هفته آی ه طرح و حل مشکلات آن مورد بحث قرار گرفت. همیشه حل مشکلات به وسیله خوکها پیشنهاد می شد.